ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

و این دو هفته....

به نام خدا سلام عزیز خاله خوبی عزیزم؟ اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده و اما این دو هفته اول اینکه از شما خانوم خوشگله و  مامانت و همه دوستان معذرت میخوام که این مدت نبودم فصل امتحاناته و درگیر امتحانات خب حالا از وقایع این دو هفته: چند روز پیش مامانت یه فیلم از خنده شما برام ایمیل کرد وای خدا چقدر ناز میخندی و چقدر ناز شده بودی ما شاءالله یادمه فیلم رو که دانلود کردم اول خودم دیدمش بعد ریختم تو فلش و وصل کردم به تلویزیون و مامانی و بابایی هم دیدن اول که تو اتاق بودم و داشتم تنهایی نگاه میکردم کلی گریه کردم نمیدونی خاله جون دلم واست یه ذره شده بود الهی فدا...
19 ارديبهشت 1392

من اومدم...

به نام خدا سلام جیگلی خاله خوبی؟ خوشی؟ دلم برات تنگ شده گوگولی من یه مدتیه به خاطر درس و امتحان و ... نمیتونم خیلی بیام یه هفته س که کلی امتحان دادم و خواهم داد! دعاکن همش رو خوب بشم توکل بر خدا به غیر از این هفته دو هفته دیگه تا شروع امتحانات مونده بعدشم امتحانات و بعدش تعطیلات!!! خب بریم سر اتفاقات این هفته اول از همه سومین ماهگردت مبارک قلبونت بلم خیلی دوست دارم الان پیشت باشم و یه دل سیر بغلت کنم بوست کنم عوضش دایی جون محمد به جای من کلی بغلت میکنه دایی جون محمد هم که دیروز رسید تهران و الان هم در خدمت شماست خوش به حالش حالا میتونه هم خواهرش هم تو ...
3 ارديبهشت 1392

سلام عزیز دل خاله

به نام خدا سلام خاله جون؟ خوبی عزیز دل خاله؟ ببخشید دیر به دیر سر میزنم این روزا سرم خیلی شلوغه نزدیک امتحاناته دیگه دیروز که از مدرسه رسیدم خونه یه نفس کشیدم اخه این هفته 4تا امتحان داشتیم مردم دعاکن همش رو نمرات خوب بگیریم هفته دیگه هم امتحان دارم اینا بماند که دبیرها پرسش شفاهی هم دارن! خوبی خاله؟ یه طرحی دارم با مامانت باید اول هماهنگ کنم بعد میذارم رو وبلاگت منتظر باش ! یه هفته س که تو و مامان و بابات از پیشمون رفتی یه هفته دیگه به اومدن من پیش شما کم شد یه هفته دیگه گذشت ان شاءالله هفته های دیگه هم زودتر بگذره و بیام پیشتون ان شاءالله ...
29 فروردين 1392

سلام

به نام خدا سلام خاله جون بدون مقدمه میرم سر اصل موضوع امروز با مامانی و بابایی رفتین تهران الان هم تو راهین دلم برات یه ذره شده ایندفعه دوبرابر یکی برای خواهر عزیز تر از جانم و یکی برای عزیز دل خاله یعنی شما سه شب گریه کردم الانم دارم گریه میکنم ومینویسم ولی امتحانام که تموم شد زودی میام پیشت ان شاءالله ...
22 فروردين 1392

دلنوشته ای از جنس احساس خاله جون

به نام خدا سلام خاله جون خوبی خاله؟ فدات بشم من میخوام ماجرای دیروز رو برات تعریف کنم دیروز بعد ازظهر گلوم درد میکرد یکمی سرما خورده بودم ناراحت هم بودم که شما ها از پیشم رفتین به جای همیشگی که میخوابیدی نگاه میکردم اشکام میریخت شب چون خیلی خسته بودم ساعت نه خوابیدم ولی ساعت 11 شب که بیدار شدم گلوم به شدت درد میکرد فکر میکردم گلوم متورم شده حالم بد بود مامانی اومدن و گفتن حاضر شو بریم دکتر ولی من همین طوری اشکام میرخت مامانی میگفتن: یه گلو درد که گریه نداره پاشو پاشو بریم دکتر ولی اون موقع که نمیدونستن من براچی گریه میکردم به خاطر دوری تو و مامانت (الانم دوبار...
22 فروردين 1392

بدون عنوان

به نام خدا سلام سارینا عزیزتر از جانم خوبی فدات بشم؟ امیدوارم همیشه روزهایی خوش داشته باشی دیشب خیلی گریه کردم آخه چهارشنبه میرین از الان دلم برات تنگ میشه اما دلم به این خوشه فقط دو ماه دیگه مونده امتحاناتم رو بدم میام پیشتون دعا کن امتحاناتم رو خوب بدم راستی دایی جون محمد هم درسش تموم شدو سربازی افتاده تهران میاد پیشتون خوش به حالش حداقل هفته ای یک بار میبینتت میبوسمت گلم   ...
18 فروردين 1392