و این دو هفته....
و این دو هفته.... به نام خدا
سلام عزیز خاله
خوبی عزیزم؟
اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده
و اما این دو هفته
اول اینکه از شما خانوم خوشگله و مامانت و همه دوستان معذرت میخوام که این مدت نبودم
فصل امتحاناته و درگیر امتحانات
خب حالا از وقایع این دو هفته:
چند روز پیش مامانت یه فیلم از خنده شما برام ایمیل کرد
وای خدا
چقدر ناز میخندی و چقدر ناز شده بودی
ما شاءالله
یادمه فیلم رو که دانلود کردم اول خودم دیدمش بعد ریختم تو فلش
و وصل کردم به تلویزیون و مامانی و بابایی هم دیدن
اول که تو اتاق بودم و داشتم تنهایی نگاه میکردم
کلی گریه کردم
نمیدونی خاله جون
دلم واست یه ذره شده بود
الهی فدات بشم
دایی جون محمد هم که بیشتر روزا بعد از ظهرها میاد خونه شما
پنجشنبه و جمعه ها هم خونه س
دلم برا داداشیم تنگ شده
هم برای خواهر جونم
دوری خیلی سخته
شب اولی که رفته بود (جهت یادآوری: رفته بود سربازی، برا دوستانی که از اینجا، همراه وبلاگ سارینا جون شدن
)
چشمم که به لباساش افتاد گریه م گرفت
دلم برا خواهر برادرام یه ذره شده
بازم دایی جون مهدی و شیما جون پیشم هستن
روزایی که شیما جون میاد خونمون خیلی خوش میگذره
خدایا شکرت
قبل از روز مادر
پنجشنبه بود
من و دوست عزیزم (آسنا جان) رفتیم بیرون برا خرید
من میخواستم هدیه روز مادر بخرم
اون روز هم خیلی خوب بود
ولی یه دفعه بارون گرفت
چه بارونی
سر تا پا خیس شدیم
با اون بارون که نمیشد بریم خونه
زنگ زدم دایی جون مهدی
اتفاقا با شیما جون همون دور و اطراف بودن
اونا هم اومده بودن هدیه روز مادر بخرن
این شد که با اونا برگشتیم
اون روز هم روز خوبی بود
چند روز پیش روز مادر بود
که من چون وقت نداشتم فقط روز مادر رو از اینجا تبریک گفتم
چهارشنبه که روز مادر بود
مامانی کیک درست کردن
ومنم روشو تزیین کردم
خوشگل شده بود
بعدشم کادوهامون رو دادیم
مامانی ازمون تشکر کردن
از همین جا به بهترین مامان دنیا
مامان ناز خودم
میگم:
دنیا دنیا طلا و جواهر و ... به پاتون بریزم بازم کمه
خیلی دوستون دارم
دیروز هم با مامانی و دایی جون مهدی رفتیم بیرون
البته دایی جون مهدی نقش راننده داشت بیشتر ! چون چیزی نخرید
یه کفش اسپرت خوشگل خریدم
خیلی نازه سورمه ای هستش
امروز هم تولد دوست گلم آسنا جان هست
همگی تشریف بیارین www.sevenbeach.mihanblog.com
و
از همه مهم تر
این عکس رو سه شنبه دایی جون محمد برام ایمیل کرد
ما شاءالله
چه ماه شدی
