ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

سلاااام

به نام خدا سلام عسلم خوبی مامانی؟ ببخشید دیر آپ کردم این روزا خیلی سرم شلوغه وقتی از خونه مامانی برگشتیم و اومدیم تهران ناراحتم اولش خیلی سخت بود الان یکمی بهتر شده دلم برا همه تنگ شده وقت کردم میام بیشتر از این روزا و خاطراتم مینویسم میبوسمت ...
27 فروردين 1392

گوشواره در گوش عجب لای لای...

به نام خدا گوشواره در گوش عجب لای لای   این گوش ور انگوش عجب لای لای سلام دخمل نازم دیروز با مامانی و دایی جون محمد (که رانندگیش خیلی خوبه آخه چون پایه دو داره دیگه!) رفتیم گوشاتو سوراخی!! کردیم اولش که نمیدونستی اینجا کجاس و برا چی اومدیم وقتی که رفتیم تو اتاق خانوم دکتر تا گوش هات رو علامت زد گریه کردی بعد هم که سوراخ کرد جیغ میزدی وای دلم لرزید مامانی تو چشمات اشک جمع شده بود اخه فدات بشم اما عوضش خوشگل شدی تا سه هفته طبق گفته دکتر همین گوشواره ها تو گوشته بعد از سه هفته گوشواره های خودت که مامانی و بابایی(مامان و بابای من) هدیه دادن گوشت میکنم الهی ...
15 فروردين 1392

واکسن دو ماهگی

به نام خدا سلام عشق مامانی خوبی دخمل نازم دیروز با مامانی بردیمت واکسن دو ماهگی زدی دو تا واکسن زدی اینقده گریه کردی ظهر هم که با همدیگه تو اتاق خاله جون خوابیده بودیم هر 10دقیقه یکبار گریه میکردی اخه درد داشتی دیگه مامان جون اما امروز خداروشکر حالت بهتره ...
7 فروردين 1392