ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

سلام

به نام خدا سلام خاله جون خوبی عزیز دل خاله؟ یه خبر توپ دارم یه امتحان دیگه بیشتر ندارم هوراااا بالاخره تموم شد راستی دایی جون محمد هم سه شنبه اومد خونه مون آخی انقده لاغر شده دوری سخت گذشته بهش ...
20 خرداد 1392

..............

به نام خدا سلام سلام من دوباره اومدم خوبی سارینا جونم؟ دو تا از امتحانام که داخلی بودن رو دادم واز سه شنبه رسما امتحانام شروع میشه   راستی روز جمعه با مامانی و بابایی رفتیم همایش پیاده روی خیلی خوش گذشت جای شما و مامانت و دایی جون محمد و بابا خالی بود ...
22 ارديبهشت 1392

و این دو هفته....

به نام خدا سلام عزیز خاله خوبی عزیزم؟ اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده و اما این دو هفته اول اینکه از شما خانوم خوشگله و  مامانت و همه دوستان معذرت میخوام که این مدت نبودم فصل امتحاناته و درگیر امتحانات خب حالا از وقایع این دو هفته: چند روز پیش مامانت یه فیلم از خنده شما برام ایمیل کرد وای خدا چقدر ناز میخندی و چقدر ناز شده بودی ما شاءالله یادمه فیلم رو که دانلود کردم اول خودم دیدمش بعد ریختم تو فلش و وصل کردم به تلویزیون و مامانی و بابایی هم دیدن اول که تو اتاق بودم و داشتم تنهایی نگاه میکردم کلی گریه کردم نمیدونی خاله جون دلم واست یه ذره شده بود الهی فدا...
19 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

به نام خدا سلام به سارینا گلم و سلام به همه دوستان روز مادر رو به همه مامانای خوب دنیا مخصوصا مامانم و خواهرجونم تبریک میگم سارینا جونم میخوام یه چیزی بهت بگم من به چشم خودم تمام فداکاری هایی که مامانت برات انجام داد رو دیدم شب هایی که خسته بود اما بدون هیچ منتی بیدار بود و تو رو میخوابوند روزهایی که از خستگی نمی تونست روی پا بایسته ولی برای آروم کردن تو از هیچ کاری دریغ نکرد من بی قراری های مامانت رودیدم با کوچکترین اتفاق که مبادا برای دخترم اتفاقی بیفته آروم و قرار نداشت تو همین سه ماه که از بهار زیبای زندگیت گذشته مامانت هزار ها هزار فداکاری کرده زحمت کشیده قدرشو خیلی بدون...
11 ارديبهشت 1392

من اومدم...

به نام خدا سلام جیگلی خاله خوبی؟ خوشی؟ دلم برات تنگ شده گوگولی من یه مدتیه به خاطر درس و امتحان و ... نمیتونم خیلی بیام یه هفته س که کلی امتحان دادم و خواهم داد! دعاکن همش رو خوب بشم توکل بر خدا به غیر از این هفته دو هفته دیگه تا شروع امتحانات مونده بعدشم امتحانات و بعدش تعطیلات!!! خب بریم سر اتفاقات این هفته اول از همه سومین ماهگردت مبارک قلبونت بلم خیلی دوست دارم الان پیشت باشم و یه دل سیر بغلت کنم بوست کنم عوضش دایی جون محمد به جای من کلی بغلت میکنه دایی جون محمد هم که دیروز رسید تهران و الان هم در خدمت شماست خوش به حالش حالا میتونه هم خواهرش هم تو ...
3 ارديبهشت 1392

سلام عزیز دل خاله

به نام خدا سلام خاله جون؟ خوبی عزیز دل خاله؟ ببخشید دیر به دیر سر میزنم این روزا سرم خیلی شلوغه نزدیک امتحاناته دیگه دیروز که از مدرسه رسیدم خونه یه نفس کشیدم اخه این هفته 4تا امتحان داشتیم مردم دعاکن همش رو نمرات خوب بگیریم هفته دیگه هم امتحان دارم اینا بماند که دبیرها پرسش شفاهی هم دارن! خوبی خاله؟ یه طرحی دارم با مامانت باید اول هماهنگ کنم بعد میذارم رو وبلاگت منتظر باش ! یه هفته س که تو و مامان و بابات از پیشمون رفتی یه هفته دیگه به اومدن من پیش شما کم شد یه هفته دیگه گذشت ان شاءالله هفته های دیگه هم زودتر بگذره و بیام پیشتون ان شاءالله ...
29 فروردين 1392

سلام

به نام خدا سلام خاله جون بدون مقدمه میرم سر اصل موضوع امروز با مامانی و بابایی رفتین تهران الان هم تو راهین دلم برات یه ذره شده ایندفعه دوبرابر یکی برای خواهر عزیز تر از جانم و یکی برای عزیز دل خاله یعنی شما سه شب گریه کردم الانم دارم گریه میکنم ومینویسم ولی امتحانام که تموم شد زودی میام پیشت ان شاءالله ...
22 فروردين 1392