ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

چه شب پرماجرایی بود دیشب

1392/1/16 12:48
نویسنده : مامان نسرین
306 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

سلام سارینا جونم

خوبی خاله؟

میخوام ماجرای دیشب رو برات تعریف کنم

دیشب مامانت خیلی خسته بود

اخه تمام روز رو بهونه گیری میکردی

برا همین شب زود خوابش برد

ولی شما

بیدار بیدار بودی

اول من بغلت کردم راهت بردم

بعدش خسته شدم دادمت به دایی جون محمد

یکمی رات برد

دیدیم نه فایده نداره که نداره و شما همچنان بیداری

گذاشتیمت تو نی نی لای لای

چند دور دور خونه هلت دادیم

بازم بیدار بودی

تا اینکه گذاشتیمت تو تشکت و با دایی جون محمد دو طرفش رو گرفتیم و هی تکونت دادیم

بازم نخوابیدی

تا اینکه بعد از کلی بغلت کردن و رات بردن تو نی نی لای لای ت خوابت برد

از ساعت12شب تا 12:30مشغول خوابوندنت بودیم

بعد هم دوسر تشک رو گرفتیم و بردیم پیش مامانت

چه شبی بود دیشب!اوه

حالا می فهمم که بچه بزرگ کردن چقدر سخته

از همین جا دست مامان مهربونم رو میبوسمماچ

خاله جون

قدر مامان و بابات رو خیلی بدون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نسترن
18 فروردین 92 10:57
سلام ساریناجون. تعطیلات خوش گذشته. امیدوارم سال خوبی داشته باشی عزیزم


سلام
ممنون
ان شاءالله تعطیلات به شما هم خوش گذشته باشه