دست نوشته هاي مامان نسرين
به نام خدا
اين دست نوشته هاي مامان نسرين هست
تمام كارهاي دخملش رو نوشته
تاريخ تولد نوزاد: 2/ بهمن/ 1391
محل تولد: تهران
ساعت تولد: 8:32 صبح دوشنبه
وزن نوزاد: 3/220
قد نوزاد: 52 سانتي متر
7 روزگي اولين حمام
5 روزگي ناف سارينا افتاد
سارينا سه روز مونده بود كه يك ماهش تموم بشه، شروع به خنديدن كرد.
از يك ماهگي باهاش حرف ميزديم، گوش ميكرد.
از 50روزگي از خودش صدا در مي آورد. ( اَو ـ اَم ) ( وقتي باهاش حرف ميزديم)
از 60 روزگي بيشتر حرف ميزد ( آغو، آگو )
امروز 14/ فروردين / 1392 گوش هاي سارينا جون رو سوراخ كرديم. كلي گريه كرد. دل ميزد.
21 / 1/ 1392 بعد از دو ماه و 19 روز اومديم تهران. خيلي سخت بود. سارينا روز بعد ، صبح كه از خواب بيدار شد، به دور و برش نگاه كرد، چون محيط نا آشنا بود؛ زد زير گريه. منم گريه ام گرفت.
28 /1/ 1392 ، 2ماه و 26 روزت بود، باهات بازي ميكردم، دستات رو تو دستام گرفته بودم، دستم رو ميزدم به صورتم كه خنديدي، اونم خنده با صدا
اولين خنده با صدا ( بابايي نبود، شيفت بود)
30 /1 /92 بغل بابايي بودي، من بهت گفتم (پِخ) كه با صدا خنديدي. بابايي و من كلي ذوق كرديم.
18 / 1 / 1392 ، امروز ساعت 10:30 صبح سارينا حون خودشو دمر انداخت، بعدش هم گريه كرد .
3 ماه 16روز = اولين دمر انداختن
اوايل ماه رمضون بود كه سارينا قِل ميخورد