ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

تولدت مبارک شیما جون( البته با تاخیر)

به نام خدا 26 اردیبهشت تولد شیما جون بود چون من وقت نداشتم الان تبریک میگم روز چهارشنبه برا شیما جون جشن گرفتیم خاله جون خودش هم خبر نداشت کلی غافلگیر شد خیلی خوش گذشت جای شما خالی   شیما جون عزیزم تولدت مبارک ان شاءالله 120 سالگیت رو جشن بگیریم   ...
29 ارديبهشت 1392

سلاااام

به نام خدا سلام سلام با یه پست هیجان انگیز چطورید؟ مطمئنید طاقت دیدن این تصویر رو دارید؟؟ هشدار: کسانی که بیماری قلبی دارن و هیجان براشون خوب نیس، از دیدن این عکس صرف نظر کنند. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .   وااااااااااااااای قلبونت بشم سارینا جونم این عکس رو پنجشنبه دایی جون محمد برام ایمیل کرد الهی فسقلی من ...
29 ارديبهشت 1392

..............

به نام خدا سلام سلام من دوباره اومدم خوبی سارینا جونم؟ دو تا از امتحانام که داخلی بودن رو دادم واز سه شنبه رسما امتحانام شروع میشه   راستی روز جمعه با مامانی و بابایی رفتیم همایش پیاده روی خیلی خوش گذشت جای شما و مامانت و دایی جون محمد و بابا خالی بود ...
22 ارديبهشت 1392

وقتی که شیطون بلا میشی...

  سلام مامانی سلام دختر نازم،خوبی عسلم دخترم یه چند شبی هست که خیلی دیر می خوابی نمی دونم چرااااااااا !!! دیشب هم ،همین طور بود. جالب اینجا بود که دیشب یه کم شیر می خوردی بعد رو تو برمی گردونی به طرف بابایی و با بابایی حرف می زدی نمی دونم چی می گفتی!! اما خیلی بامزه شده  بودی یه ذره شیر می خوردی باز با بابایی حرف می زدی. بالاخره خسته شدی ساعت1 خوابیدی دوستت دارم عزیزم. ...
21 ارديبهشت 1392

اولین بار که دمر شدی..

به نام خدا سلام عژیژم دیروز گلم تو آشپزخونه بودم ی دفعه صدای گریتو شنیدم با عجله اومدم سراغت.. دیدم عزیز مامان ،ناناز مامان خودشو دمر انداخته، گریه میکنه شما گریه میکردی من ذوق می کردم الهی فدات بشم مامانی زود زنگ زدم به بابایی خبر خوش رو دادم بابایی هم کلی ذوق کرد بعدش هم به مامانی اس دادم. مامانی هم خوشحال شدن. خلاصه عزیزم همه کلی ذوق زده شدن ...
21 ارديبهشت 1392

و این دو هفته....

به نام خدا سلام عزیز خاله خوبی عزیزم؟ اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده و اما این دو هفته اول اینکه از شما خانوم خوشگله و  مامانت و همه دوستان معذرت میخوام که این مدت نبودم فصل امتحاناته و درگیر امتحانات خب حالا از وقایع این دو هفته: چند روز پیش مامانت یه فیلم از خنده شما برام ایمیل کرد وای خدا چقدر ناز میخندی و چقدر ناز شده بودی ما شاءالله یادمه فیلم رو که دانلود کردم اول خودم دیدمش بعد ریختم تو فلش و وصل کردم به تلویزیون و مامانی و بابایی هم دیدن اول که تو اتاق بودم و داشتم تنهایی نگاه میکردم کلی گریه کردم نمیدونی خاله جون دلم واست یه ذره شده بود الهی فدا...
19 ارديبهشت 1392