جبران این روزها
به نام خدا
سلام به همه دوستان
یه مدت نبودم شرمنده
این پست، یک پست معمولی نیست
بلکه پست کاملا متفاوتی است
و
سلام به سارینای گلم
خوبی فدات شم؟
میخوام برات از این چند روزه بگم
شما و مامان و بابا روز جمعه 24 خرداد اومدین مشهد و خونه ما
وای خاله جون
چقدر بزرگ شدی ماشاءالله
به گفته مامانت بغل غریبه ها یکمی غریبی میکنی
اما اومدی خونه ما از همون اول بغل هممون رفتی
فدات بشم عزیزم
خاله جون
خونه شما آپارتمانیه
برا همین تو خونه ما چون ویلایی هستش و حیاط داره و بابایی هم به حیاط و باغچه خیلی میرسن و خوشگلش میکنن، خیلی خوشحالی و میخندی
خب حالا از کارات میخوام بگم
1. باهات حرف میزنییم، میخندی
2.بعضی وقتا قهقهه هم میزنی
3.وقتی میارمت جلو لب تاپ، دکمه های کیبورد رو میرنی، بعد بلافاصله مانیتور رو نگاه میکنی
قلبونت بشم، خانوم مهندس
4.خودت رو دمر میندازی، بعد که خسته میشی به طور کاملا عمودی باصورت و بینی سقوط میکنی رو زمین
ولی شب نیمه شعبان برا اولین بار همین طوری که دمر شده بودی ، سرتو کج گذاشتی رو زمین ، اینقده ماه شده بودی جیگرم
5. وقتی مامانت نیس، گریه میکنی میگی .امممم یا امممم ممم
این اولین کلمه ایه که جیگر خاله گفت
6. از همه مهمتر عسلی خاله دندون در آورده، مبارک باشه سارینا خانوم
اینم چندتا از عکسات.
مدل های خوابیدن بهشت زندگی
عروسک بازی سارینا جون
در راه
جاده تهران ـ مشهد
به چه بابای گلی
برات تخت درست کرده ها
توقف برای صرف ناهار
در حیاط دلنشین و با صفا خونه ما
عکاسش هم من بودم
اینم از خانوم مهندس، متخصص در کلیه امور کامپیوتر
سارینا در آستانه سفر به مشهد
قلبونت بشم
چه ناز نشستی
و چند عکس مختلف
و اما امروز
امروز مامانت همون خواهر جون بنده سرش گیجی ویجی میرفت برا همین زود خوابید و ناهار نخورد. منم برا اولین بار با جنابعالی ناهار خوردم.
گذاشتمت رو پام و ناهار خوردیم. اینقدر با دقت به غذا خوردن بقیه نگاه میکردی که نگو. فدات بشم عجیحم.
در ضمن، امروز ظهر خیلی بهونه گیری میکردی. یا من یا بابات بغلت میکردیم.
بغل بابات که بودی خودت رو مینداختی بغل من، قلبونت بشم جیگری