ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

سال نو و کارهای جدید ساریــــنا خانوم

به نام خدا سلام به همه دوستان وبلاگی ساریـــنا عیدتون مبارک! ان شاءالله سال پر خیر و برکتی داشته باشیم همگی! ان شاءالله! خب میریم سراغ اتفاقات این مدت 1. سارینا خانوم صحبت میکنه! کلی هم کلمه جدید یاد گرفته تلفن، آیفون = الو، ایو بابا=بابا (البته با تشدید!) دایی=بابا! مامان= ماما (با تشدید!) آقا= آگا گل= گل باز (برای مثال در یه چیو باز کن) = با بالا=لا اسباب بازی= ابا تاب= ابا عروسک= الا کلاه = کُ انگشتر:انگا گردنبند: دَن دَن سلام: اَلام مو و بینی و لب و گوش و پا و لباس رو هم یاد داره و نشون میده 2. هرچی بهش میگم بگو خاله، میگه بابا! 3. وقتی م...
22 فروردين 1393

سارینا ناقلا می شود... (البته قبلا هم بود!!)

به نام خدا سلام این پست به شیطونی های سارینا می پزدازه تا بر همگان آشکار بشه این وروجک چه آتیشی می سوزونه! 1.سارینا دی جی میشود! حرم مطهر رضوی سارینا: برم ببینم اونجا چه خبره؟!   سارینا: بذار زنگ بزنم به دوستام ببینم چه خبره؟! سارینا: خب دیگه، حرفام تموم شد! خاله جون: به دوستات چی میگفتی خاله؟ سارینا: خصوصیه خاله جون! خاله جون: داشتیم؟! سارینا: عجب فیلم باحالیه! ...
16 فروردين 1393

و این روز های خوب که گذشت....

به نام خدا سلام به سارینا عزیزم خوبی خاله؟ و بازهم شرمندگی خاله جون! خب بعد از چند هفته غیبت میریم سراغ اتفاقات این چند هفته 1. 2 بهمن تولد سارینا عزیزم بود. یک سال گذشت و این گل زندگی یک ساله شد: دختر زمستونی تولدت مبارک چرا گریه میکنی خاله جون؟!! اینم سفارشی از طرف خاله جون: 2. کارهای جدید سارینا: وقتی یه چیزی رو میخواد با دست اشاره میکنه و میگه: انا ، انا !!!! دخملمون دو زبان یاد دارند: فارسی و عربی! قلبونت بشم تلفن رو بر میداره و میگه: ایو! ایو به دایی جون محمد میگه: حم ! دیگران رو  بوس میکنه گاهی اوقات هم لیس م...
1 اسفند 1392

سارینا راه می رود + تولد قمری سارینا

به نام خدا سلام سلام یه خبر خیلی خیلی مهم سارینا 22/دی/ 1392 تونست تنهایی تنهایی راه بره قلبونش بشم از این لحظه ناب و تاریخی! هم دایی جون برامون فیلم ارسال کرد اینقد خنده دار راه میرفتی خاله جون خیلی بامزه بود ان شاءالله یه روز خبر دویدنت رو اینجا بنویسم و اما شنبه 21/ بهمن /1392 مصادف با 9/ربیع الاول/1435 تولد قمری سارینا جونم بود بعله همزمان با آغاز امامت امام زمان (عج) دخملی ناز روز عید به دنیا اومده مبارک باشه خانومی ...
25 دی 1392

شب یلدا به روایت خاله جون (قسمت دوم)

به نام خدا همون طور که در قسمت اول (پست قبلی) گفتم ما امسال دو تا شب یلدا داشتیم. و اما شب یلدا دوم:  شنبه 30 آذر یه جشن کوچیک خانوادگی همراه با زن دایی جون این هندوانه زیبا که می بینید هنر بنده س! بعله! هنر دست خاله جون! و یک سری مخلفات سنتی! شب خیلی  خوبی بود و به قول دایی جون بسی خوش گذشت!   ...
15 دی 1392

یازده ماهگی سارینا مبارک (با تاخیر 3روزه)

به نام خدا سلام سلام یازده ماهگی سارینا جونم مبارک!!! و از همین جا از سارینای عزیزم عذرخواهی میکنم که 9و 10ماهگی ش تو وبلاگ تبریک نگفتم. درگیر مدرسه بودم نشد دیگه!! واما کارهای جدید ساریـــــــنا: 1.هرجا گل می بینه تند تند میگه: گل،گل،گل فدات بشم خاله جون 2.وقتی TV مداحی یا روضه خوانی پخش میکنه، سارینا هم شروع به سینه زدن میکنه. قلبونت بشم 3.وقتی تلفن زنگ میزنه میگه: ایو،ایو یعنی همون الو خودمون 4.وقتی شونه بهش میدیم موهاش رو شونه میکنه. آفرین به دخمل تمیز و مرتب 5.وقتی کفش هاش رو بهش می دیم میبره سمت پاهاش تا پاش کنه! با اینکه مامان نسرین فقط یه بار پاش کرده. ماشاءالله 6.به باباش...
6 دی 1392