به نام خدا اینم چند تا از عکسای سارینا جوونم اینجا خونه مامانیه (مامان مامان!!یعنی مامان خودم ) این آقا خوشتیپه که داره بهت نگاه میکنه بابا جونته راستی اینقدر دلش برات تنگ شده نزدیک یک ماه هست که ندیدت آخه من بعد از 15روز که تو به دنیا پا گذاشتی با مامانی و بابا اومدیم مشهد بعد از چند روز بابا برگشت تهران آخه باید میرفت سرکار وااااااااااااااای آخر ژست گرفتنی مامانی این دسته دست منه اون آقاهه هم که اون طرفتر نشستن بابایی هستن اینجا حرم اما رضا (ع) هستش اومده بودیم تا پیمان همیشگی ازدواج رو برا دایی جون مهدی و شیما جون محکم کنیم وااااااااااای مامانی ببین شکلا...