ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

آغاز سال تحصیلی بر همگان تسلیت!

1393/6/30 17:07
نویسنده : مامان نسرین
999 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

سلام

تموم شد...

رفت و معلوم نیست کی برگردهدلشکسته

چه روزهای خوبی داشتیم با هم

چقدر خوشبخت و خوشحال بودم

داره میره ...

این روزای آخر خیلی سخته ....غمگین

رفتنش رو دارم میبینم و نمیتونم واسه موندنش کاری کنم ...خطا

زانوهام رو بغل میکنم و سرم رو تکیه میدم به دیوار ...سکوت

منتظرش میمونم ...

میدونم برمیگرده ...

خیلی دوسش داشتم ...غمگین

حیف ....دلشکسته

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

سلام به همهخندونک

مخصوصا سارینا خانوم خوجگلبوس

چیه؟! فکر کردین خاله جون عاشق شده؟!عینک

نخیر! من از ایناش نیستم!چشمک

پس این همه ناله واسه چی بود؟!

الان میگم

یار دوست داشتنی من، تابستون خوب من داره میرهگریه

ای خدا ....

چه زود تموم شدگریه

به امید 1 تیر ! که دوباره در تقویم رقم خورد!( چه ادبی!) پست امروز رو شروع میکنیم!راضی

سارینا یاد گرفته از پشت تلفن هم بوس میفرسته!بوس

وقتی صدای هواپیما میاد حتی اگه تو خونه هم باشه، سرشو بالا میگیره و میگه :هبا !چشمک

واسه خودش یه پا اتم هستش! بس که انرژی داره!خندونک

یه روز  سارینا با مامانی تلفنی صحبت میکرد، یه دفعه گفت: آله!

میخواسته حالم رو بپرسه!بوس

میگن دل به دل لوله کشیه! همینه!

سرما خورده بود، مامان نسرین هم برده بودتش دکتر

همین طور که مامان نسرین واسه آقای دکتر توضیح میداده و میگفته عطسه میکنه، سارینا هم هی میگفته: اَکا ! اَکا = عطسه!بغل

 

سارینا : باباعلی، نوشابه میخوری بریزم برات؟!راضی

به به! به دخمل تمیز و مرتب!تشویق

این چند تا عکس هنر دست دایی جون محمد هستش! (طبق معمول! )

به افتخارشتشویق

سارینا در پارک!

پسندها (2)

نظرات (0)