ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ...

1393/6/8 19:16
نویسنده : مامان نسرین
1,013 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

این پست ویرایش شد

سلام سلام

خوبین؟ خوشین؟!

چه خبرا؟! هوا چطوره؟!عینک

خب خاله جون دوباره اومده با کلی خبر جدید از سارینا

اول از همه از تبریک ها و تسلیت! شروع میکنم

ولادت حضرت معصومه (س)  و روز دختر رو به همه تبریک میگم!محبت

اول به ساریـــنا گلی بعدشم به خودم! (بعله اینجوریاس!)خندونک

چه خجسته روزی ست روز دختر!

اصن یه روز کمه باید هفته گرامیداشت مقام دختر باشه!خندونک

خصوصا که روز پسر نداریم!خنده

پرچم دخترا بالاست!!

 

و دوم

1 شهریور تولد دایی جون مهدی بود که به دلایلی نامعلوم!خندونک نشد اون موقع تبریک بگم

دایی جون مهدی 27 امین بهار زندگیت مبارک!محبت

سوم

اینکه آغاز شهریور ماه رو به تمامی دانش آموزان و دانشجویان عزیز و زحمت کش تسلیت میگمغمگین

به قول یکی از دوستام شهریور مثل تیر میاد و میره و بازهم مهر و مدرسه و ....گریه

دیگه ادامه نمیدم

میدونم سخته! ســــــــختسکوت

بگذریم بریم سراغ اصل مطلب

( نه اشتباه نکنید! اینجا مجلس خواستگاری نیس! وبلاگ سارینا ست. از دست این فیلما. اینقد که این جمله رو تو مجالس خواستگاری گفتند ذهن مردم نا خودآگاه میره اون سمت!چشمک)

ساریـــــنا خانوم گل و گلاب چهارشنبه اومدند مشهد

و چشمان ما به جمال ایشون منور گردید!زیبا

اما کارهای جدید ساریــــنا بانــــــو :

1. منو اصلا یادش نرفته! عکس منم که میبینه میگه: آله! تازه اسمم رو هم نصفه نیمه میگه!

( دوستانی که اسم منو میدونن، دو حرف اولش رو بردارین، برداشتین؟! خب سارینا به جای اسمم اونو میگه!خندونک

سایر دوستان نی نی وبلاگی هم اعتراض نکنن اسم خاله جون Secret  است!راضی)

2. دایره لغات سارینا:

هلو : هلو

هندونه: هِنو

پاشو ،بلند شو : پا !

بشین : لا !

زن دایی : زن دا !

شتر : اوتر !

نمک : ننک !

قم : گم !

آب پرتقال : آب پَ !

لب تاپ : لب تَ !

دوغ : دوغ

گوجه : جُجِ !

دستگاه دراز و نشست و هر وسیله ورزشی دیگه : تن تا !

از دست این تبلیغات تلویزیون! بس که پخش میکنن بچه یا تن تاک یاد میگیره یا خرد کن پلین!دلخور

گربه : مَو (میخاد بگه میو نمیتونه بگه!)

3. بنده تازگیا ارتودنسی کردم! سارینا هم برای اولین بار بود که می دید

حالا به دندونام اشاره میکنه و میخنده!آرام

تازه به مامانش هم میگه که دندونای خاله رو ببین!

4. با بابا علی رفته بود دم در و هی زنگ میزد

آیفون رو برداشتم میگم کیه؟!

سارینا هم میگه: آنا !محبت

نمیتونه اسمش رو کامل بگه میگه آنا !

یاد یه جوک افتادم میگم شما هم شاد بشین!

" نمیدونم ملت چرا میگن با آیفون مون میریم تو اینترنت! ما که دکمه آیفون رو میزنیم در باز میشه! "خنده

5. وقتی هم میگم بیا منو بوس کن میاد بوسم میکنه!بوس

دایی جون محمد و مامان و باباش رو هم بوس میکنه ولی برای بقیه فقط بوس میفرسته!بغل

( بعله! الکی که نیس!)

6. مهر بر میداره دستاش رو میبره بالا (حالت نیت) میگه: الا ! (الله)فرشته

قلبون حاج خانوم برم من!محبت

 

دیروز زدیم به دامان کوه و دشت و طبیعت

ارتکند یا همون بهشت گمشده منطقه ای ییلاقی در کلات

اینو برای دوستانی می نویسم که نمیدونن کلات کجاست

"کلات وسعتی در حدود۳٬۵۱۸ کیلومتر مربع دارد که از شرق و شمال به کشور ترکمنستان، از غرب به شهرستان‌های مشهد و چناران و از جنوب به سرخس محدود شده است. کلات در میان رشته کوه هزار مسجد قرار گرفته و این رشته کوه از جانب جنوب غربی حائلی طبیعی است که این شهر را از مشهد و چناران جدا ساخته است. آب و هوای کلات معتدل کوهستانی است و ارتفاع آن از سطح دریا بالغ بر ۲۱۰۰ متر می باشد. "

 

سارینا: بابایی، منو نندازی تو آب!تعجب

سارینا: آی خیس شدم! آی خیس شدمشاکی

سارینا: دایی جون، دقیقا به چی میخندی؟!متفکر

دوباره یاد یه جوک افتادم میگم براتون که دوباره هم شاد بشینقه قهه

" شاید یه روز بفهمم تو عکس های دسته جمعی ملت به چی میخندن اما نمیدونم تو عکس های تکی واسه کی جدی میشن!"

لازم به ذکر است ارتکند چندین آبشار داره که ما فقط یکی شو رفتیم!

بعد از آبشار یه غار بود تعجب

سارینا : اوووه! عجب ارتفاعی!دلخور

گردش خوبی بود فقط بعدش خیلی خسته شدیم!خسته

آخه کلی راه رفتیم!

هنوزم پام (پای سمت راست!) درد میکنهگریه

 

سارینا حاضر و آماده که داره میره مولودی!

سارینا: خاله جون پا پا هام (کفش هام) رو دیدی؟!

سارینا: بابایی گل! گل!

بابا به من توجه کن!قهر

چند تا عکس بعدی یه خورده قدیمیه!

مال دوران طفولیت سارینا س!

 

سارینا : دالــــی!آرام

زیارت قبول حاج خانوم!

سارینا: روزانه 20 دقیقه تفکر برای سلامت روح و روان ضروری است!

دکتر سارینا !درسخوان

(سارینا: پیش خودمون بمونه یواشکی پزشکی خوندم چون خاله جونم معتقده من باید مهندسی بخونم!)

عاشق این عکستم!بوس

 

سارینا : یادتونه گفتم یواشکی پزشکی خوندم؟! هیس

خاله جونم فهمیدترسو و مجبورم کرد دوباره کنکور بدم و ماهم مهندسی قبول شدیم!

اینجا هم یکی از کارگرهام مریض شده نیومده منم به جاش دارم کارش رو انجام میدم

پروژه رو باید سر وقت تحویل بدم!درسخوان

بعله من مهندس خوش قولی هستم!چشمک

از کودکی تا الان!

رانندگی ساریناعینک

من و دختر راننده م!

پایان این پست با انجمن نی نی داران!خندونک

متشکل از بابا علی و دوستان و همکاران بابا علی!

سر دسته نی نی ها هم سارینا س!چشمک

نی نی ها رو نگاه!

همه هنگ کردن!تعجب

 

تقدیم به سارینــــا گـــــلم :

یه دیوارم اما پر از پنجره

یه خورشیدم اما زمستونی ــَم
به آزادی از نوع ِ من دل نبند
خودم تو هوای ِ تو زندونی ــَم
خودم عاشق و بیقرارت شدم

 

«دیوار ـ آلبوم ربات ـ علی لهراسبی»

پسندها (2)

نظرات (0)